برای دخترم
دخترم بازم اومدم که معذرت بخوام ازت،خیلی وقته که نتونستم بیامو خاطراتتو بنویسم،از روزایی که تند و تند میگذرن و من هر روز دلتنگ دیروزت میشم،داری بزرگ میشی و من خوشحال از بزرگ شدنت ،از قدم به قدم با من همراه شدنت ،بازی کردنت ،غذا خوردن و خوابیدنت ،خوشحال از لحظه به لحظه نفس کشیدن کنار تو،اما درکنار همه این خوشحالیها نگرانم،مثل هر مادر دیگه ای ،نگران از روزها و ماهها و سالهای بعد....آخه مامانی زندگی پشت همه این ظاهر آسونش خیلی سخته ،خیلی بالا و پایین داره،خیلی جداییها و دوریها داره..... عزیز دلم اینو بدون که منو بابایی تا آخرش ثانیه به ثانیه و قدم به قدم همراهتیم .... عشق مامان،تو همه...
نویسنده :
مامان مینا
2:46